محل تبلیغات شما

منتظرم بابا جانت بیاد.سرکوچه سر محلشونم.

از صبح امروز ک بابابایی بودیم و من سرکار ترفته و حاش ب بهداری رفتم!جالب بید! کلاسای بهدلری را دوس ودارم.

دعوای جدید در خانه پدری!

وحشی ترین ادمایی ک با حمایت تو نابودم کردند.

شرایط سخت بارداری...

ک ,تو ,ب ,تمام ,اتفاقات ,خوردم ,لیوان آب ,ی لیوان ,با گریه ,و من ,اومدم خونه

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پرواز تا خدا شعر _نثر